۱۳۸۷ اسفند ۱۸, یکشنبه

پسش‌عیدانه ؛ پیشکش به همه همکلاسی‌هایم

مجنون هنگام راه رفتن كسي را به جز ليلي نمي ديد. روزي شخصي در حال نماز خواندن در راهي بود و مجنون بدون اين كه متوجه شود از بين او و مهرش عبور كرد. مرد نمازش را قطع كرد و داد زد هي چرا بين من و خدايم فاصله انداختي مجنون به خود آمد و گفت: من كه عاشق ليلي هستم تورا نديدم تو كه عاشق خداي ليلي هستي چگونه ديدي كه من بين تو و خدايت فاصله انداختم ؟

لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود، می‌تواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود، شکست دهد. "نارسیس"

برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی ست. لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی . پرهایش را بزن ...خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند .

هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم. "هلن کلر"

برای پخته شدن کافیست که هنگام عصبانیت از کوره در نروید

همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم. " پائولو کوئلیو"

چند خبر مهم

برنامه همایش را عوض کردند ؛ بنابراین :

  1. تمام کلاس‌های روز دو شنبه ( مدیریت و اقتصاد / همه زبان‌ها ) تشکیل می‌شود ؛ این جلسه هیچ غیبتی پذیرفته نیست.
  2. تمام کلاس‌های روز سه شنبه ( دانشکده صداوسیما و دانشکده خبر/ خبر 4 و سیاستگذاری خبری ) تشکیل نمی‌شود ؛ جلسه بعد ان‌شاء الله 88.01.18 تشکیل خواهد شد.لطفا مطالعه و سرچ یادتان نرود. کلاس 2.0 امسال تعطیلات نداردو همچنان باز است؛ سربزنید.

فردا شب مباحث درس دو شنبه را می‌گذارم ؛ لطفا مطالعه کنید و با تمرین سرکلاس بیایید. یادتان باشد به هیچ وجه نباید در این جلسه فارسی صحبت کنید و 5-7 دقیقه درباره خودتان به انگلیسی حرف بزنید.

کلاسی دیگر هم به سرانجام رسید!...

روز پنج‌شنبه یکی دیگر از کلاس‌هایم به سرانجام رسید ؛ نمی‌گویم تمام شد یا به پایان رسید ؛ چون هیچ کلاسی در این عالم ـ اگر کلاس باشد ـ به خط پایان نمی‌رسد ؛ اما شاید ـ وامیدمندم که چنین باشد که ـ به سرانجامی رسیده باشد. این را باید همکلاسی‌هایم بگویند.

کلاس ، یک دوره فوق‌العاده فشرده بود؛ از خبر مبتدی تا بسیار پیشرفته! عنوانش البته « خبر ؛ مصاحبه ؛ گزارش ؛ و چند چیزدیگر » بود.

راستش؛ من با این عنوان‌ها و تقسیم‌بندی‌های دهه 30 و 40 بسیار مشکل دارم: فرق هم نمی‌کند که 30 و 40 محمدی باشد یا 30 و 40 مسیحی ! ... به هرحال مال امروز نیست؛ بیش‌تر مال تنبل‌هایی است که نه حال وب‌نوردی دارند نه حال خودنوردی و کوه‌نوردی ـ گیر ندین! همان سیر آفاق و انفس ِکهنسال است ـ . این باور درباره دانشجوی تنبل و استاد تنبل ، درباره هردو ، کاملا صادق است. اصولا این دو تنبل عزیز لازم و ملزوم و حتی علت و معلول همدیگرند.گرچه گاهی فکر می‌کنم اگر راست راستی دانشجو بخواهد تنبل‌ترین استاد را هم به تحرک و نوآوری وامی‌دارد.

به هر حال ؛ این نیزبگذشت و به گذشته‌ها پیوست. ان‌شاءالله دوستان و همکلاسی‌های خوب این کلاس از آن بهره‌ای درخور برگرفته باشند.

کلاس ـ و به ویژه کلاس‌هایی از این دست که در 3 روز به اندازه یک دوره کارشناسی باید فراگرفت و فراگیراند! ـ جای نکته‌یابی و نکته‌گزینی است؛ به قول خودم ای‌کاش ضربدرهای خوبی در ذهن این دوستان زده باشم و سرنخ‌های خوبی در دستشان نهاده باشم.

امید که بتوانم درباره نظرخواهی‌هایی که مرحمت کردند و برایم قلمی فرمودند ، نکاتی را رسانه‌نگاری کنم.

وحرف آخر آن که : هنگام خداحافظی حس غریبی پیداکرده‌بودم که خودم هم باورم نمی‌شد؛ هرکس خداحافظی می‌کرد من دلم می‌گرفت و احساس می‌کردم عزیزی از عزیزانم گام در راه سفر می‌نهد؛ نمی‌دانم چگونه شد که در این دوره بسیار کوتاه این همه دلبسته این دلبندکان گشتم.

باشد که هرکدام فرزندی از فرزندان دلبرده‌ام گردند: رسانه‌نگار انی معمار و مجتهد ؛ نه مقلدانی بساز بفروش.

ایدون باد قلم‌هاشان و قدم‌هاشان.

۱۳۸۷ اسفند ۱۴, چهارشنبه

شعری در وصف اولین جلسه کلاس استاد ابطحی


قبل از تشکیل کلاس استاد ابطحی ، بچه های کلاس درباره مرام ، اخلاق ، نوع برخورد ، وضعیت کلاس داری ، حضور و غیاب و نمره دادن ایشان از بنده سئولاتی کردند که این حقیر در جواب چیزی جز تعریف و تمجید نگفت .اما با آمدن استاد به کلاس تمام آن مطالب چیزی جز سراب نبود و بر خلاف اظهارات بنده ، که استاد ابطحی را سخت گیر معرفی نکرده بودم ، موضوع کاملا عوض شد و این سرآغاز ارسال پیامک های اعتراض آمیز بود . پیامک پشت پیامک و این شد که تصمیم گرفتم چند بیتی در وصف کلاس خدمتتان تقدیم کنم که دیگر من نباشم که ندانسته حرف بزنم .

رفقا انشالله مرا می بخشید.

دوستدار همه شما مجید کریمی

+ نوشته شده توسط مجید کریمی در دوشنبه پنجم اسفند 1387 و ساعت 11:9 |


شعری در وصف اولین جلسه کلاس استاد ابطحی

سه شنبه آخر بهمن به هر ساز

شدش درس خبربنویسی آغاز

جناب " ابطحی " استاد ما بود

به رسم الخط اخبار آشنا بود

منم چون قبلا او را دیده بودم

مرامش را کمی سنجیده بودم

بنابر سابقش گفتم به یاران

کنید اکنون گزینش درس ایشان

یقینا رد نماییم زیرسبیلی

ز او هر مشق و انشاء طویلی

برای برگه های امتحانی

دهد همواره بوی مهربانی

به تحریکات اینجانب شد آخر

خیال جملگی آسوده خاطر

به رسم و عادت ایرانی بازی

تمامی طالب تنبل نوازی

خلاصه حضرت استاد اومد

دیسیپلین در نگاهش موج می زد

بگفتا راه و رسمم باشد اینجور

که هست از فکر و اوهام شما دور

اگر حاضر نباشی راس ساعت

ببینی جدیت را بی نهایت

همه در گفتمان شرکت نمایید

وگرنه در کلاس تو (۲) نیایید

مدور صندلی ها را بچینید

اگر مشتاق دانش بیش از اینید

اگر چه بنده استادی ثقیفم

کنون همراهتان در یک ردیفم

بدور از تنبلی در علم و دانش

کنید این شیوه را در من ستایش

کلامش چون در نایاب دیدم

به عزمی راسخ این واحد گزیدم

ولی من بودم و یک عده شاکی

پیامک پشت هم از شکوه حاکی

که ما را ابتدا تازانده بدجور

از این پس خاطر ما گشته رنجور

چنین الطاف اینجانب " کریمی "

ببار آورد اوضاع وخیمی

همه اکنون دچار اضطرابند

ندیدند آب و دربند سرابند

از این تحصیل معلومات هیهات

که عمری رفت و شد ابطال اوقات

به هر صورت به قول و گفته او

تعهد را ببین هر دم فراسو

به درسش دارم اکنون اشتیاقی

پس از این ماجرا ، القصه باقی


پیشکش به همکلاسی‌های جدیدم ؛ رشته مترجمی خبر دانشکده خبر

To pay or not to pay, is THAT the question?

March 03, 2009

Forrester just released a report titled "Add Sponsored Conversations To Your Toolbox," authored by Sean Corcoran.

mart gave some bloggers a free shopping spree in exchange for a blog post about the experience — a practice we call sponsored conversation. With appropriate protections for disclosure and authenticity, this practice will take its place alongside public relations and advertising activities in the blogosphere. Marketers should take advantage of sponsored conversation as an entrée into the online conversation. To succeed, you should get to know the bloggers you plan to work with and set expectations across your organization.

What's interesting is how Forrester is pretty deliberately putting this approach into a category of its own, alongside it's predecessors or cohorts (depending on your position), advertising and P.R. and in doing so, plays a part in terms of legitimizing or formalizing an emerging practice.His colleague Jeremiah Owyang covers it here and Brian Morrissey at Adweek covers it here. Marshall Kirkpatrick from ReadWriteWeb takes a strong counterposition here.

was interviewed for this piece by Sean, as was Chris Brogan, who participated in the aforementioned Kmart program, sits on the board of IZEA - the company behind the program (and the one formally known as PayPerPost). Chris responds specifically to Marshall with this post.

ere's the thing. In my time in this space thus far in a formal capacity (i.e. crayon), I've worked on two pretty public and well received programs: My ooVoo Day and the Panasonic CES program. In the former example, both Marshall and Chris were participants; in the latter one, Chris was one of the bloggers. I'm not sure I would call either of these programs "sponsored conversations". In fact, crayon calls them "tactical hooks" - a mash-up of the best (practices) of the advertising and social media worlds. Put differently, we believe that influencer outreach should be treated with the same consideration, commitment and investment as a traditional communications program from both a planning and production standpoint.

t's imperative to give influencers both a reason to believe and a reason to behave. Too often, we are lazy, greedy and gratuitous in terms of what we expect from bloggers and the like and essentially what we expect back from them, relative to what we put in, in the first place.

n a personal capacity, I've participated in both the Nikon D80 giveaway and the Sears program (part 2 of IZEA's Kmart 1-2 punch). In both cases, I wouldn't say this remotely smacked of PayPerPost; nor would I say my conversation was sponsored. In some respects,this is no different than a "celebrity" (TRUST me, I'm using that loosely) sponsorship - from loaning a star diamonds on Oscar night to adorning Tiger Woods with a cacophany of swooshes in exchange for mega moolah.

guess the point is where on the continuum does blogger or influencer outreach fall. Personally, I believe we should be calling this "blogger/influencer outreach" and not "sponsored conversation". Let me also be very clear (and you can see from the definition), that I don't think Sean meant this to be taken in a negative light. I spoke with him and we had a great conversation. I think the real ambiguity and problem lies with us (i.e. the readers of the report; the commentators and so called social media experts etc).

art of the problem lies with the fact "sponsored conversation" sounds a bit like "paid search" does it not? Putting two terms which seemingly mean exact opposites together and in doing so, creates a rather jarring disconnect.


Part of the problem as well lies in the endless, boring and inaccurate comparison between the new class of content creators (bloggers if you wish) and journalists. They're not...at least for the most part.


And so we come back to the two core issues:


  1. Should bloggers be compensated in any way, shape or form for their time, effort, energy, passion and contribution. The answer can only be a resounding YES, with standard terms and conditions (disclosure, transparency etc) which make both common sense and business sense.
  1. s expecting bloggers (in return for aforementioned compensation) to write, talk, post, create etc about their experiences, reflections, ideas, participation crossing a line? The answer here is a resounding NO, provided there is adequate disclosure and transparency.




Come on people. Grow up and wisen up. This is a nascent industry and space which is learning and maturing all the time. What we have here is in many respects no different to how the world was, but in many respects is also incredibly and completely different. It's time to get off our high horses and open our minds, instead of stubbornly holding on to and exhibiting self-righteous, hypocritical and close-minded positions.


Whatever you call them, "sponsored conversations" are here to stay. And just like the vast differences between crap and mediocre creative (lumped together) and inspiring/breakthrough creative, so too will there be a marked difference between influencer programs that stand out from the crowd or get trampled by it.