روز پنجشنبه یکی دیگر از کلاسهایم به سرانجام رسید ؛ نمیگویم تمام شد یا به پایان رسید ؛ چون هیچ کلاسی در این عالم ـ اگر کلاس باشد ـ به خط پایان نمیرسد ؛ اما شاید ـ وامیدمندم که چنین باشد که ـ به سرانجامی رسیده باشد. این را باید همکلاسیهایم بگویند.
کلاس ، یک دوره فوقالعاده فشرده بود؛ از خبر مبتدی تا بسیار پیشرفته! عنوانش البته « خبر ؛ مصاحبه ؛ گزارش ؛ و چند چیزدیگر » بود.
راستش؛ من با این عنوانها و تقسیمبندیهای دهه 30 و 40 بسیار مشکل دارم: فرق هم نمیکند که 30 و 40 محمدی باشد یا 30 و 40 مسیحی ! ... به هرحال مال امروز نیست؛ بیشتر مال تنبلهایی است که نه حال وبنوردی دارند نه حال خودنوردی و کوهنوردی ـ گیر ندین! همان سیر آفاق و انفس ِکهنسال است ـ . این باور درباره دانشجوی تنبل و استاد تنبل ، درباره هردو ، کاملا صادق است. اصولا این دو تنبل عزیز لازم و ملزوم و حتی علت و معلول همدیگرند.گرچه گاهی فکر میکنم اگر راست راستی دانشجو بخواهد تنبلترین استاد را هم به تحرک و نوآوری وامیدارد.
به هر حال ؛ این نیزبگذشت و به گذشتهها پیوست. انشاءالله دوستان و همکلاسیهای خوب این کلاس از آن بهرهای درخور برگرفته باشند.
کلاس ـ و به ویژه کلاسهایی از این دست که در 3 روز به اندازه یک دوره کارشناسی باید فراگرفت و فراگیراند! ـ جای نکتهیابی و نکتهگزینی است؛ به قول خودم ایکاش ضربدرهای خوبی در ذهن این دوستان زده باشم و سرنخهای خوبی در دستشان نهاده باشم.
امید که بتوانم درباره نظرخواهیهایی که مرحمت کردند و برایم قلمی فرمودند ، نکاتی را رسانهنگاری کنم.
وحرف آخر آن که : هنگام خداحافظی حس غریبی پیداکردهبودم که خودم هم باورم نمیشد؛ هرکس خداحافظی میکرد من دلم میگرفت و احساس میکردم عزیزی از عزیزانم گام در راه سفر مینهد؛ نمیدانم چگونه شد که در این دوره بسیار کوتاه این همه دلبسته این دلبندکان گشتم.
باشد که هرکدام فرزندی از فرزندان دلبردهام گردند: رسانهنگار انی معمار و مجتهد ؛ نه مقلدانی بساز بفروش.
ایدون باد قلمهاشان و قدمهاشان.
سلام
پاسخحذفاستاد ما هم خیلی ناراحت بودیم...
خوشحالم که از محضر شما استفاده کردم..
و یه سری از اون ضربدر ها در ذهنم ایجاد شد،
چند تا فایل (مثلا مدل معماری) رو فرمودید اپلود میکنید روی وبلاگتون..همینجا یا جای دیگه؟
خوشحالم که حداقل از وبلاگتون استفاده می کنم.
موفق باشید و ماندگار
سال نو پیشاپیش مبارک
توحیدیان